آیناز جوونآیناز جوون، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره

آیناز خانم فرشته کوچولوی من و باباییش

دلنوشته

1393/4/14 16:15
نویسنده : سولماز
244 بازدید
اشتراک گذاری
نه تو میمانی و نه اندوه ...

و نه هیچ یک از مردم این آبادی .

 

به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت

 

آنچنانی که فقط خاطره ها خواهد ماند ....

 

               لحظه ها عریانند ...

به تن لحظه ی  خود  جامه ی  اندوه مپوشان هرگز

 

             تو به آیینه

نه , آیینه به تو خیره شده است

 

تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید

و اگر بغض کنی . . .   .

 

گنجه دیروزت پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف

بسته های فردا همه  ای کاش  ای کاش

ظرف این لحظه و لیکن خالی ست . . .

 

ساحت سینه برای چه کسی خواهد بود ؟

 

غم که از راه رسید  در این سینه بر او باز مکن

تا خدا یک رگ گردن باقی ست .

تا خدا هست به غم وعده ی این خانه مده . . . !
پسندها (5)

نظرات (4)

خاله سمانه
14 تیر 93 16:58
سلام ماشالا چه دخمل نازی دارید خدا حفظش کنه خوشحال ميشم به وبلاگ فریما بیاید اگه دوست داشتید به وبلاگ من هم بیاید Www.parnaz.roomfa.com
خاله سانی
14 تیر 93 20:53
انشا.. که شما و کوچولوی نازون همیشه شاد باشید و غمها ازتون دور باشه
سولماز
پاسخ
مرسی خاله مهربون
مامان روشا
16 تیر 93 10:22
نبینیم مامانی رو غمگین... همیشه شاد باشی عزیزم متن زیبایی بود.
سولماز
پاسخ
مرسی عزیزم ..لطف دارید .
تبادل لينک
16 تیر 93 20:41
سلام من زياد به وبلاگت سر ميزنم مطالبت جالبه لطفا بيشتر مطلب بزار چون ميبينم براي وبلاگت زحمت ميکشي اينو هم بهت ميگم برو به اين سايتي که ادرسشو رو گزاشتم و ازش لينک بگير رايگان بازديدت زياد ميشه من گرفتم خوب بود --